loading...
salam dostan
مهدی نظری پاشاکی بازدید : 2 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

مکانیزاسیون واژه ایست مشتق شده از مکانیک که به معنای مکانیکی کردن است.پس  مکانیزاسیون به مفهوم مکانیکی کردن است و منظور از آن ، استفاده از وسایل و ادوات مکانیکی برای تولیدات و انجام کارهای کشاورزی است.

تاریخچه ی مکانیک به قرن هفدهم برمی گردد که با قوانین سه گانه ی نیوتن آغاز شد و با فعالیت دانشمندان مختلف علم مکانیک، ادامه پیدا نمود.سپس ماشین آلات کشاورزی اختراع شدند و مکانیک کشاورزی به وجود آمد.

واژه ی مکانیزاسیون کشاورزی از زمانی متداول گشت که تراکتورهای بخاری وارد مزرعه شدند ، ولی ورود این وسایل یا مکانیزه شدن کشاورزی صرفا به منظور انجام کار بهتر ، بیشتر و با هدف افزایش درآمد انجام گرفت و امروز نیز چنین است.

با توجه به مطالب گفته شد می توان اینگونه تعریف کرد:مکانیزاسیون کشاورزی یعنی استفاده از وسایل مکانیکی به منظور افزایش کمی و کیفی تولیدات کشاورزی و با هدف افزایش درآمد مالی کشاورز.

بنابراین اگر مکانیزاسیون به افزایش درآمد کشاورز نینجامد ، مکانیزاسیون نیست.اگر استفاده از وسایل دامی به افزایش بیشتر درآمد بینجامد، کاربرد ماشین را نمی توان مکانیزاسیون نامید و توصیه نمی شود.

افزایش درآمد روستایی با سه عمل صورت می گیرد:1-افزایش کمیت محصول  2-افزایش کیفیت محصول  3-کاهش هزینه ی تولید محصول

افزایش کمی محصول به دو صورت انجام می شود:

الف)افزایش سطح زیر کشت: این کار با وسایل مکانیکی به سهولت قابل انجام است که به دلیل محدودیت کارگر و شاق بودن این عملیات از ادوات مکانیکی کشاورزی استفاده می شود.

ب)افزایش عملکرد: ممکن است سطح زیر کشت را افزایش نداد ولی با شخم یکنواخت ، تهیه ی بستر مناسب ، کاشت در عمق ثابت و فاصله ی مناسب بین بوته ها، وجین مؤثرتر، سمپاشی ، کودپاشی و بالاخره برداشت بهتر عملکرد بیشتری تحصیل نمود که این عملیات جز با کاربرد ماشین امکان پذیر نمی شود.

افزایش کیفی محصول از مهمترین عوامل افزایش درآمد روستایی است.اگر عمق کاشت ، زمان برداشت ، نحوه ی برداشت به صورت مناسب توسط ادوات کشاورزی در مورد محصول صورت گیرد بازدهی به مقدار بسیار زیاد افزایش می یابد. به عنوان مثال برگ توتون درجه ی یک با دو روز تاخیر در خشک کردن به درجه ی سه تقلیل می یابد. یونجه اگر به موقع برداشت نشود از نظر کیفی ، محصول بسیار افت می کند.

کاهش هزینه ی تولید و اثرات آن را در کشورهایی چون ایران که تعداد کارگر کم است با مکانیزه کردن درست ، به وضوح می توان رؤیت کرد. اگر کارشناس مکانیزاسیون از نحوه ی کار ماشین اطلاع کافی نداشته باشد و از طرفی هزینه ی نگهداری و تعمیر وسایل زیاد باشد هزینه ی تولید محصول کاهش نمی یابد که این امر با مفهوم مکانیزاسیون کشاورزی مغایر است.

مهدی نظری پاشاکی بازدید : 0 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

بازاریابی یا مارکتینگ (به انگلیسیMarketing)‏ به تلاش برای ارتباط بین ارزش محصول (کالاها یا خدمات) و مشتری گفته می‌شود. بازاریابی گاهی اوقات به هنر فروش نیز معروف است. ولی فروش یکی از توابع کوچک بازاریابی به حساب می‌آید.تعریف لغت نامه‌ای بازاریابی عبارت است از«فراهم کردن کالاها یا خدمات برای برآورده ساختن نیازهای مصرف کنندگان.»به بیان دیگر، بازاریابی شامل درک خواسته‌های مشتری و تطابق محصولات شرکت، برای برآورده ساختن آن نیازها و در برگیرنده فرآیند سودآوری برای شرکت است. بازاریابی موفق مستلزم برخورداری از محصول مناسب در زمان مناسب و مکان مناسب است و اطمینان از اینکه مشتری از وجود محصول مطلع است، از این رو موجب سفارش‌های آینده می‌شود.

بازاریابی، فرآیندی است که بین تواناییهای شرکت و نیازهای مشتریان تعادل ایجاد می‌کند.

سرجیو زیمن در کتاب خود پایان عصر بازاریابی سنتی خود بازاریابی را اینچنین تعریف می‌کند:بازاریابی درباره داشتن برنامه‌ها و ترویج‌ها و تبلیغات و هزاران چیز دیگری است که در متقاعد کردن مردم به خرید یک محصول، موثر واقع شوند. در مورد رستوران‌های غذای سرپایی، بازاریابی گاززدن‌ها و هرت کشیدن‌ها. در مورد خطوط هوایی، بازاریابی یعنی نشستن آدم‌ها روی صندلی‌ها. بحث بازاریابی درباره منفعت و نتایج است.

بازاریابی یک فعالیت راهبردی و راه و روشی است متمرکز بر فرجام اقدامات مربوط به جذب مصرف کننده بیشتر، برای خرید محصول شما در دفعات بیشتر به نحوی که شرکت شما پول بیشتری به دست آورد.

کارکرد

بازاریابی امیال و نیازهای پاسخ داده نشده را شناسایی می‌کند. همچنین ضمن تعریف و تخمین اندازه یک بازار تعریف شده، میزان سودآوری آن را نیز اندازه‌گیری می‌کند. به عبارت دیگر بازاریابی، بخش‌هایی از بازار را به عنوان مناسب‌ترین بخش بازار برای شرکت شناسایی و مشخص می‌کند که شرکت نیز توانایی و امکان عرضه خدمات به آنها را دارد و همچنین مناسبترین محصولات و خدمات مورد نیاز آن بخش را طراحی و معرفی می‌کند.

 

انواع بازاریابی

بازاریابی دارای انواع مختلی است:

 

  • بازاریابی صنعتی
  • بازاریابی مصرفی
  • بازاریابی چندسطحی
  • بازاریابی پارتیزانی
  • بازاریابی مویرگی
  • بازاریابی چریکی
  • بازاریابی دهان به دهان
  • بازاریابی اینترنتی
  • بازاریابی تک به تک
  • بازاریابی شبکه ای
  • بازاریابی صنعتی و مصرفی

    بازاریابی صنعتی به عنوان آن دسته از عملکردها و فعالیتهای تجاری و بازرگانی تعریف شده‌است، که فرایندهای مبادله را بین تولید کنندگان و مشتریان سازمانی تسهیل می‌کند. ماهیت بازاریابی صنعتی را می‌توان، خلق ارزش برای مشتریان به وسیله ارائه کالاها و خدماتی دانست که نیازهای سازمانی و اهداف آنها را تحقق می‌بخشد.

    به تعریفی جامع، فرآیند کشف، ترجمه خواسته‌های مشتریان صنعتی و نیازها و الزامات آنها به محصولات و خدمات ویژه جهت ارتباط موثر شیوه‌های توزیع، قیمت‌گذاری، خدمات پس از فروش، متقاعد کردن بیشتر و بیشتر مشتریان برای استفاده مستمر از این محصولات و خدمات را بازاریابی صنعتی می‌نامیم. این نوع بازاریابی در مقایسه با بازاریابی مصرفی تفاوتهایی دارد که اینگونه می‌توان بدان اشاره کرد. اول اینکه گرچه در بازاریابی صنعتی همانند بازاریابی کالاهای مصرفی، نیاز به شناخت بازارهای هدف و تشخیص نیاز این بازارها و طراحی محصولات و خدمات مناسب برای تامین خواسته‌های بازار وجود دارد، ولی باید توجه کرد که در مقایسه با بازاریابی مصرفی، بازاریابی صنعتی در حوزه مدیریت عالی قرار دارد.

    در بازاریابی صنعتی نقش خصوصیات و ویژگیهای محصول خیلی مهم و حیاتی است و عرضه کنندگانی که خصوصیات مورد نظر مشتریان را تامین نکنند مورد انتخاب قرار نخواهند گرفت. در مقایسه با بازاریابی مصرفی، قیمت در بازاریابی صنعتی نقش جداگانه‌ای دارد. در بعضی موارد مشتریان صنعتی حاضرند قیمت بیشتری دهند ولی در عوض از تحویل به موقع و کیفیت محصولات خدمات اطمینان حاصل کنند و حتی در موارد دیگری مثل مناقصه‌های خرید نقش قیمت پراهمیت‌تر می‌شود. در بازاریابی صنعتی، بازاریاب باید به این نکته واقف باشد که تقاضای کالاهای صنعتی از تقاضای مصرف کننده نهایی ناشی می‌شود، یعنی تقاضا برای یک محصول بستگی به نحوه استفاده از آن در ارتباط با محصولات دیگر دارد. گاهی بازاریاب صنعتی سعی می‌کند با تبلیغات، تقاضای مشتری نهایی را تحریک کند تا تقاضا برای کالاهای صنعتی خودرا افزایش دهد.

مهدی نظری پاشاکی بازدید : 0 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

از سوی دیگر بسیاری از کارشناسان معتقدند که اصلاح بیمه و خدمات اجتماعی نیز می‌تواند منجر به کاهش بیکاری شود؛ بنابراین بدون هیچ شکی می‌توان؛ با اصلاحات ساختاری و تعریف بازار‌ها، میزان اشتغال را افزون كرد.
اما مساله آن است که اشتغال پایدار آن هم به اندازه‌ای که نرخ بیکاری ما را تک رقمی و به سطح طبیعی زیر 5 درصد برساند تنها با این ابزار میسر نیست. پس چه ابزاری لازم است؟ برای تولید شما نیازمند نیروی کار و سرمایه هستید. البته عوامل تولید بیش از این دو هستند، اما این دو نهاده، اصلی‌ترین آنها است. 
اشتغال در صورتی رخ می‌دهد که تولیدی انجام شود و برای راه افتادن فرآیند تولید، نیاز به سرمایه است. اینکه همواره شاهد آن هستیم که در کشور‌های در حال توسعه و کمتر توسعه یافته، میزان بیکاری بیشتر است، به آن علت است که سرمایه‌ای وجود ندارد که به ازای آن بتوان نیروی کاری را استخدام کرد و تولید را افزایش داد و به رشد اقتصادی بالاتر رسید. 
کمبود انباشت سرمایه کلید اصلی بیکاری و در جا زدن اقتصاد است. اگر می‌خواهیم اشتغالی پایدار را برای اقتصاد خود به ارمغان آوریم، چاره‌ای جز تولید نداریم و تولید بدون سرمایه محقق نمی‌شود. 
در حالی که آمار نشان می‌دهد که ابزار تحصیل بیشتر برای به تعویق افتادن ورود جوانان به بازار نیروی کار آرام‌آرام دارد رنگ می‌بازد، آمار نشان می‌دهد که روند تشکیل سرمایه ثابت خالص نیز در ایران نزولی است؛ به این معنا که استهلاک بیش از سرمایه‌گذاری است و به این شکل کمتر اقتصاددانی را می‌توان سراغ آورد که باور داشته باشد در شرایط فعلی بتوان به راحتی برای عرضه‌کنندگان نیروی کار، اشتغالزایی کرد. 
تقاضای نیروی کار از سوی کارفرمایان صورت می‌گیرد و در اقتصادی که از تب و تاب افتاده است، این تقاضا هر روز کوچک و کوچک‌تر می‌شود.
اگرچه برخی به فکر می‌افتند که با استخدام دولتی ایجاد اشتغال کنند و می‌انگارند که می‌توان بدون تولید افراد را سرکار گذاشت، اما این در حقیقت سر کار رفتن کل اقتصاد است که شما افراد را برای انجام هیچ استخدام می‌کنید که در بسیاری از اوقات از تولید می‌کاهند. 
از همین روی هم وقتی شرکت‌های دولتی خصوصی می‌شوند بسیاری از این نیروهایی را که نباید استخدام می‌شدند، اخراج می‌کنند و در عین حال تولیدشان افزون می‌شود. اگر بپذیریم راه با دوام اشتغالزایی، سرمایه‌گذاری و فراهم کردن شرایط بهتر برای رشد اقتصادی است، باید بپرسیم که چه عواملی موجب شده است تا سرمایه‌گذاری در کشور کاهش یابد؟ این همان پرسشی است که باید برای عدم رشد اقتصادی نیز به آن پاسخ دهیم.
 آری اکنون اقتصاد ایران برای حل بسیاری از مشکلاتش نیازمند سرمایه‌گذاری بخش خصوصی است؛ اما ما هنوز نتوانسته‌ایم شرایطش را فراهم کنیم. 

مهدی نظری پاشاکی بازدید : 0 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

همانطور که مي دانيد در هر سازماني، يک هرم سازماني وجود دارد که کل فعاليت هاي سازماني را مديريت مي کند. صرفنظر از اينکه شما کجاي هرم هستيد، در سمت مدير ارشد، مدير مياني يا در سطح سرپرست، شما مسلماً مسئول هدايت و مديريت يکسري نيروهاي تحت سرپرستي خود هستيد تا از طريق هدايت و مديريت آنان به اهداف سازماني نايل آييد.

داشتن يک مدير خوب مي تواند محل کار را به يک دانشگاه به معناي واقعي تبديل کند که مي تواند تجارب با ارزشي فرا بگيريد و اگر مديرتان خوب نباشد مي تواند محل کارتان را به يک جهنم تبديل کند که در اين صورت مجبور خواهيد شد اوقات با ارزشتان را در آنجا هدر دهيد.

يک مدير خوب مي تواند به نيروهايش انگيزه دهد، از اشتباهات گذشته درس گرفته و با ايجاد يک محيط پويا و تقويت روحيه تيمي در مسير نايل شدن به اهداف کارکنان و سازمان موفق باشد.

 در ذيل به 10 نکته اي که مي تواند شما را به يک مدير موفق تبديل کند، اشاره مي کنيم:


کارکنانتان را خوب بشناسيد

اگر قصد داريد به يک مدير موفق تبديل شويد، بايد کارکنان خود را به خوبي بشناسيد و صحبت کردن يکي از بهترين روش هاي شناخت آنان است. شما مي توانيد با آنها ناهار خورده و درباره موضوعات مورد علاقه شان صحبت کنيد. هر چه بيشتر و بهتر کارکنان خود را بشناسيد، بهتر مي توانيد تيم خود را هدايت کنيد.

 

مهارت هاي ارتباطي خود را بهبود دهيد

جهت هدايت و مديريت سازمان خود نيازمند ارتباط با کارکنان خود هستيد. براي اين منظور به مهارت هاي ارتباطي بالايي نياز داريد که بتوانيد افکار و ايده هاي خود را با بهترين روش ممکن ارتباطي به آنها انتقال دهيد.

اگر شما فردي با هوش هستيد ولي ازمهارت ارتباط خوبي برخوردار نيستيد، نمي توانيد يک مدير خوبي باشيد. با مديران با هوش زيادي کار کرده ام که بزرگترين مشکل آنها عدم موفقيت در ارتباط با زير دستانشان بوده است.

 

هميشه در اتاقتان به روي زير دستانتان باز باشد

هميشه در جلساتي که برگزار مي کنيد به زير دستانتان صراحتاً اعلام کنيد که هميشه در دسترس هستيد و آنان مي توانند هر سوال و نگراني که دارند با شما در ميان بگذارند. مثل مديراني نباشيد که فکر مي کنند در صورت باز بودن در اتاقتان، زير دستانتان مزاحمتان خواهند شد و وقت شما را خواهند گرفت. باز بودن در اتاق را يک فرصتي  ببينيد که مي توانيد به کارکنانتان انتقال دهيد که چقدر تمايل داريد مکان کاريشان را تبديل به يک محل خيلي خوبي براي فعاليت کنيد.

هرگز نگراني ها و دل مشغولي هايشان را موضوع بي ارزش قلمداد نکنيد و مطمئن باشيد که خيلي خوب به حرف هايشان گوش داده ايد. گوش دادن بايد با تمامي وجود باشد.

 

فعالانه مديريت کنيد

مديريت فعالانه عبارت است: دانستن اينکه زير دستانتان چه کا ر مي کنند و بدون اينکه مزاحمتي در کارشان ايجاد کنيد از طريق تقويت روش انجام کارشان، مديريت کنيد. شما بايد اعتماد داشته باشيد که آنان به اندازه کافي توانايي انجام کار را دارند و به جاي مديريت کارشان، خودشان را مديريت کنيد. مديريت زير دستانتان خيلي سخت مي شود اگر شما از حساسيت کنترلي بالايي برخوردار باشيد.

 

از اشتباه کردن کارکنانتان نهراسيد و بگذاريد اشتباه کنند

به عنوان مدير، شما مسئول کارهاي زير دستان خود هستيد و همين طور مسئول اشتباهات آنها. از اين رو ممکن است شما پيش قدم شويد و يکسري دستورالعمل هاي دقيق، شفاف و انعطاف ناپذير تهيه کنيد که از اشتباه کردن پيشگيري کنيد.

مواظب باشيد که کارکنانتان از اشتباه کردن نترسانيد. در اين صورت ممکن است آنها براي هر کار جزئي نزد شما آيند و کارشان را با شما چک کنند. در اين صورت آنها اشتياقي به تصميم گيري نخواهند داشت چون ممکن است اشتباه کنند که منجر به اين خواهد شد که کارمندان شما متکي به شما باشند.

کمتر بهره ور بوده و بيشتر وقت شما را بگيرند. آنان نياز به فکر کردن دارند و براي اين کار نياز به ياد گرفتن دارند  و براي ياد گرفتن گاهي اوقات اشتباه کردن لازم است. به آنها اعتماد کنيد و حاشيه خطايي برايشان در نظر بگيريد.

 

تفويض اختيار کنيد و ابزار هاي لازم براي انجام وظايفشان را در اختيارشان قرار دهيد

شما اگر در انجام کار خوب هستيد چون يک مدير هستيد و اين بدين معني نيست که تمامي کارها را خودتان انجام دهيد. يکي از وظايف شما به عنوان مدير انتقال دانش خوب انجام دادن کار به ديگران است.

اگر با موضوع تفويض احساس ناراحتي مي کنيد مي توانيد از وظايف کوچک و سپس بزرگ و بزرگ تر شروع کنيد. مشکلاتي که ممکن است سر راهشان باشد را پيش بيني و آموزش کافي در اين رابطه را انتقال دهيد.

در مسير تفويض اختيار، شما بايد امکانات و ابزارهاي مناسب را در اختيار آنان قرار دهيد. تفويض اختيار بدون دادن امکانات لازم نمي تواند آنان را در انجام بهتر وظايفشان ياري کند.

 

زير دستان خود را به چالش بکشيد

هيچ چيزي بدتر از داشتن يک زير دست خسته و بدون انرژي نيست. اطمينان حاصل کنيد که کارمندانتان را به چالش مي کشيد تا از بهترين و بيشترين توانشان استفاده کنند و آنها از اين عمل شما خوشحال خواهند شد. آنها را مجبور به اضافه کاري نکنيد، فقط به چالش بکشيد.

 

سيستم تشويق و تنبيه مناسب و شايسته اي را برقرار کنيد

با شناخت کامل کارکنانتان، بهتر مي توانيد آنها را تشويق کنيد. اين تشويق ها لزوماً از نوع پولي نيست و مي تواند تشويق هاي ساده اي از قبيل انتقال آنان به واحدي که دوست دارند در آنجا فعاليت کنند، باشد. تشويق و تنبيه به موقع از اهميت بسزايي در پيشبرد اهداف سازماني برخوردار است.

 

فراموش نکنيد که شما مدير هستيد

طوري رفتار نکنيد که کارکنانتان فراموش کنند که مديري وجود ندارد. در همه اوقات، با رفتارهاي مناسب و تصميمات قاطع خود به آنان نشان دهيد که صرفنظر از اينکه روحيه تيمي خوبي در سازمان وجود دارد و همه وظايفشان را به خوبي انجام مي دهند ولي اين شما هستيد که تصميم آخر را مي گيريد و شما مدير هستيد.

 

از اشتباهات خود درس بگيريد

زماني که کارها طبق برنامه پيش نمي رود، اشتباه را شناسايي و به کارکنان خود توضيح دهيد که در صورت انجام آن کار به روش ديگري، اين اشتباه اتفاق نمي افتد. اين عمل به آنان نشان خواهد داد که شما نيز اشتباه مي کنيد و چگونه از آن درس گرفته و برخورد نمي کنيد. به آنان ياد دهيد که از اشتباهات خود درس بگيريد.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 90